متن کامل سخنرانی استاندار آذربایجان شرقی در مراسم گرامیداشت سرداران شهید آذربایجان؛ 
آقا مهدی باکری بهترین‌ها را اندیشید و عمل کرد و سراپا درس و روش بود

استاندار آذربایجان شرقی پنجشنبه شب در مراسم گرامیداشت یاد و خاطره سردار شهید مهدی باکری، شهدای عملیات‌های بدر و خیبر و سرداران شهید آذربایجان، بهره‌برداری از شیوه و سیره شهدا را مورد تاکید قرار داد.

متن سخنرانی اسماعیل جبارزاده در این مراسم که با حضور خانواده‌های معظم شهدا، جانبازان، رزمندگان هشت سال دفاع مقدس و همرزمان و دوستان شهید باکری و سرداران شهید آذربایجان در تالار مصلای امام خمینی(ره) تبریز برگزار شد را در ادامه مطلب مطالعه نمایید ...

بسم الله الرحمن الرحیم

خواهم از دجله گلویی تر کنم    شرح بدر و وصف سرلشکر کنم
باز امشب یاد یاران است و من     خاطرات این شهیدان است و من

امروز فضای سالن همایش‌های مصلای حضرت امام(ره) از همیشه سنگین‌تر اما باصفاتر است. احساس می‌کنم امشب و در این مکان نبایست بلند صحبت کرد، باید خیلی محتاطانه سخن گفت و ضمن رعایت حال و وضع جلسه، گوشه چشمی هم به دل‌ها داشت.

شما را نمی‌دانم، اما اسماعیل جبارزاده امشب حال و هوای دیگری دارد.

آقا مهدی عزیز، اگر می‌بینی و می‌شنوی (که عقیده‌مان این است که شما همواره زنده‌اید و ناظر) کمکم کن تا بتوانم این مجلس را که به نام نامی جناب عالی و همیاران و همقطاران‌تان ترتیب یافته با رضایت شما و نهایتا رضایت الهی ترک نمایم.

مهدی جان یک درددل مختصر و سپس شما و این جمع را به درود و ما را به سلامت. البته آگاهی و می‌دانی، اما اینجا گفتنم برای خودم و دوستان و عزیزانی‌ست که در این مجلس حاضرند. پس کسب اجازه می‌کنم از محضر والای شما و خانواده مکرمه حضرت‌عالی و سایر شهدای والامقام.

اسماعیلم! اسماعیلی که هنوز توفیق قربانی شدن در راهش را پیدا نکرده است. ماند و ماند، بعد از شما چه‌ها که بر سرش نیامد. اجازه بدهید بگذارم و بگذرم و ذائقه‌ها را تلخ نسازم. با سرعت به زمان حال برسم و جایی که اکنون ایستاده‌ام.

اندک زمانی‌ست که مسوولیتی بر گردنم گذاشته شده است. شما بهتر از هر کس دیگر از آن آگاهید، اصلا کار کار خود شماست، شما رضایت نداشتید خدا اجازه چنین ماموریتی را نمی‌داد. البته امیدوارم.

از لحظه‌ای که این امر به وقوع پیوسته و در محل کار حاضر شده‌ام دغدغه‌هایی را که سالیان سال داشتم و دارم بیش از پیش در خویش احساس می‌کنم.

علاقمندم به مکانی که آمده‌ام، با فکر شما، با عمل شما امور را مطابقت بدهم. یعنی امکان‌پذیر است؟ ایمان دارم که می‌شود، چرا که حضرت‌عالی در سخت‌ترین شرایط زندگی و در اوج جنگ و خون، بهترین‌ها را اندیشیده‌اید و عمل کرده‌اید، این را نه من بلکه بسیار بسیار خوبان بر آن عقیده دارند.

از شما آموخته‌ام خوب فکر کنم، خوب بیندیشم و خوب ببینم و بر اساس این خوبی‌ها کارها را به انجام برسانم.

روزهای سختی است مهدی جان! سرسلسله عاشقان و انقلابیون، مردی که پیش از موعد مقرر، برف پیری بر سر و رویش نشسته، همو که دغدغه شهید و شهادت و ارزش‌ها را دارد، مردانه و باصلابت دارد کاروان انقلاب را به پیش می‌برد.

دشمن نامردی و بی‌مروتی را با هم دارد. دشمن است، انتظاری بیش از این نیست. اما فرزندان صالح امیر کاروان که فرزندان این مرز و بوم نامیدشان بعد از نسیمی که در خرداد امسال وزیدن گرفت و اندک زمانی بعد در 24 خرداد به طوفان ملتی مبدل شد که چشم بدخواهان و دشمنان نظام را کور کرد به مدیریت مرد تدبیر و امید و روحانی منتخب ملت، راه مذاکره هوشمندانه و مقتدرانه در پیش گرفتند تا کشتی انقلاب از موج‌های مخالف نظام به سلامتی عبور کند.

زمانی که پیش شما بودیم و افتخار داشتیم در کنار حضرت‌عالی به نبرد با دشمن دون بپردازیم بسیار چیزها آموختیم. آموزه‌هایی که هر کدام در مقاطع مختلف مسوولیتی بسیار ارزشمند است.

چه زیبا بودند آن روزها و چه زود آمدند و گذشتند. همه در کنار هم برای یک امر انسجام داشتند، همه تحت فرمان پیر و مراد امت بودند، از پیر و جوان تا کرد و ترک و فارس و لر و بختیاری. امروز هم کنار همند الحمدلله. اما نمی‌دانم گاه ما را چه می‌شود که به خویش و به دوستان خویش نامهربانی می‌کنیم، بی‌علت می‌تازیم، بی‌دلیل آبرو می‌ریزیم و دوستان و رفیقان و همسنگران خویش را به نامرادی‌ها متهم می‌کنیم.

گاه خود را برتر از همه می‌دانیم و هرکس را که رنگ عینک سیاسی‌مان را نداشته باشد باور نداریم. اما ملت تنها یک رنگ دارد، رنگ خدا، رنگ ولایت.

به دادمان برس، شاید شماها را از یاد می‌بریم، شاید قصور کرده و آنچنان که باید آموزه‌های شما آویزه گوش نمی‌کنیم، خدا رحمت کند قافله‌سالار فقید، رهبر کبیر انقلاب را که فرمود: وصیت‌نامه‌های این شهدا را بیشتر بخوانید.

شاید چوب قدرندانستن داشته‌هایمان را می‌خوریم؛ اما هرچه باشد باید به خود آییم.

امیر سرافراز و سردار دلاور لشکر خوبان! ما ادعای تعادل و اعتدال داریم، خود را خدمت‌گزار دولت تدبیر و امید نام نهاده‌ایم. بی‌مهری و کم‌لطفی برخی از دوستان بنا نیست و نبایست ما را از راهی که انتخاب کرده‌ایم باز دارد.

مهدی جان! ما مقاومت در برابر سختی‌ها را از شما یاد داریم. یادمان نمی‌رود که چقدر به امر بیت‌المال حساسیت به خرج می‌دادید و اجازه اسراف به هیچ‌کس و در هیچ امری داده نمی‌شد.  مگر از خاطرمان زدوده می‌شود که در اوج مقاومت و جنگ، شما به اقتصادی بودن امور نیز فکر می‌کردید. سراپا درس و روش هستید شما. ما به درستی شیوه بهره‌برداری از این آموزه‌ها را به کار نمی‌گیریم.

عموی عزیز احسان، برادر بزرگوار آقا حمید، همسر شجاع و شخیص بانو باکری! مددکارم باش، مددکارم نه، مددکارمان باش.

دشمن سخت می‌تازد، امروز حرف می‌زند و فردا زیر آن. به راستی مکرها و حیله‌ها دارد با خود. اما ملت آگاه به رهبری آن حکیم فرزانه در صف اول مقابله است. هر ترفندش را جوابی دندان‌شکن داریم. تحریم‌ها بیداد می‌کند اما عزتمندانه و مقتدرانه رفع‌شان خواهیم کرد و اجرای درست سیاست اقتصاد مقاومتی که از سوی ولی امر مسلمین ابلاغ شده، کمرشان را خواهد شکست.

چه لحظه‌هایی است! تبریز، شب جمعه، یاد و نام تو و من فقیر و حقیر. دوستانت همه جمعند. از خدا می‌خواهم که شرمنده شما و خانواده‌های معظم شما و ایثارگران نباشیم. پاس داشتن و قدر دانستن شما کمترین وظیفه ماست. باید فرهنگ ایثار و پاسداشت آن در جامعه باقی باشد و اثرگذار.

یادش بخیر آن سنگری که در کنار دجله و در آخرین شب قبل از پروازتان. چه مقاومت‌ها که نکردید و چه درس‌های بزرگی که ندادید. یادم نمی‌رود که حال و روز آن گونه شد که خود برای به ثمر نشاندن عملیات و ادای تکلیف، وارد کارزار شدید و به قلب دشمن تاختید و دیگر هیچ کس از مهدی سراغی نداشت، چون خود خواستید.

دشمن بیهوده می‌اندیشید که شما را هدف قرار داد. او تمام داشته‌هایش را بر باد داد و اگر چنین نبود امروز چنین خوار و زبون نمی‌نمود.

گاه‌گداری که خبر شهادت عزیزی می‌رسد نوید باز بودن درهای شهادت برایم نشاط‌آور است. امید که به شما بپیوندیم. خداحافظ